کمونيسم کارگرى
و گرایشات قوم پرستانه در آذربایجان !
على طاهرى

انتشار کاريکاتورى نژاد پرستانه در روزنامه دولتی در دو سال پيش موجب اعتراضاتى در استان آذربایجان غربی و اردبیل شد و محملى براى به ميدان آمدن نيروهاى قوم پرست و به همان اندازه نژاد پرست شد. روشن است منشا اعتراض مردم فقط انتشار اين کاريکاتور نبود. مردم در آذربايجان مانند بقيه ايران به فقر و نابرابری و بیکاری و بی مسکنی و اعتیاد و هزار و یک نابسامانی اجتماعی اعتراض دارند. اما نیروهای قوم پرست سعی کردند که رنگ قومی به اين اعتراضات بزنند. اين رويداد دو مسئله را در مقابل ما ميگذارد: ١- افشای مستمرتر ماهیت ارتجاعى نیروهای قوم پرست (که اخیرا با بالا رفتن فضاى جنگ بین رژيم اسلامى و آمریکا بساطشان رونق گرفت) ٢- تبئين سياست کمونیسم کارگری در قبال ناسيوناليسم قومى و سياستهاى نژادپرستانه رژيم اسلامى. البته بر ما پوشیده نیست که ناسيوناليسم قومى در اپوزيسيون محصول ناسيوناليسم عظمت طلب در حکومت است. وجود هر کدام ديگرى را توجيه ميکند و جنگ شان عليه مردمى است که بنامشان نفيرهاى نژادى ميکشند. هر دو دعوايشان نه برسر منافع و مصالح "ملت و قوم خودى" بلکه برسر سهم شان از استثمار کارگر است. آنجا که جمهوری اسلامی و بازوهای اقتصادیش (سپاه پاسداران- بنیاد مستضعفان- آستان قدس رضوی- بازار و ...) با تمام ابزار سیادت طبقاتیشان جای نفس کشیدن به رقبای دیگر را نمی دهند، اعتراضات مردمی برعلیه محرومیت و فقر و نابرابری فرصت خوبی است تا دکاندران سياسى طرفدار سرمایه دار محلى بساطشان را پهن کنند.  
برگزاری باشکوه اعتراضات دانشجویی سراسری در آذر ماه امسال که در تبریز و ارومیه هم برگزار شد و بیانیه های برابری طلبی و آزادیخواهانه دانشجویان آب سردى را برسر فرقه هاى مرتجع قوم پرست ریخت. پائينتر مختصرا به معرفی این گروههاى قوم پرست ميپردازیم. اما لازم با يادآورى است که همزمان با اعتراضات انسانى و راديکال و ضد تبعيض دانشجويان، اينها مشوق حمله آمریکا برای بمباران مردم ایران هستند. همزمان که در سایت هایشان برای ارتش ترکیه و ژنرال بیوک به خاطر بمباران شمال عراق احسنت ميگويند، در مقابل صحبت های اخیر آخوند خاتمی که گفته است زبان ترکی کالای وارداتی است و از جای دیگر به آذربایجان آمده، مجددا "رگ غيرت ملى" شان بيرون زده است.
١٨ اکتبر ٢٠٠٧ جلسه تعیین رژیم حقوقی دریای خزر بین کشور های عضو برگزار شد. نتایج جلسه و بی کلاه ماندن سر مفتخور های محلی و قوم پرست باعث شد این ها به زبان خودشان حرف بزنند. توجه کنيد:
"٣٩ درصد از آبهای ایران حق آب و خاک ملیت ها (بخوانید سهم ما که جمهوری اسلامی و روسیه نمی دهد) که یک سوم منابع نفت و گاز دنیا در آن است (این آمار از کجا آمده خدا می داند!) دو دستی به روسیه تقدیم شد. این حق ملل آذربایجان جنوبی و ترکمنستان جنوبی بود".
این جا این نویسنده قوم پرست صریح حرف دلش را زده است. دارد ميگويد پشت تمام تبليغات و نفرت قومى و ملى که روزانه رواج ميدهند، همين منافع و رقابت خوابيده است: سهم نفت و گاز ملى! با اين تک مثال نگاهی اجمالی به گروه های قوم پرست در آذربایجان که یک شبه مثل قارچ از زمین روییده اند بیندازیم:
فدرالیسم که نسخه شکست خورده و طرح حمام خون راه بنداز پس از جنگ سرد است، توسط تنی چند از اين مرتجعین و بنام "ملت آذربايجان" باد زده میشود.
دکتر چهرگانی تا همین دیروز برای احمدی نژاد پیام شادباش به مناسبت انتخابش فرستاد، امروز با عبدالله مهتدی و عبداله حسن زاده و رهبران فرقه الاحواز عکس یادگاری فدراسیون فدرالیست ها می اندازد. ماکزیمم اعتراض چهرگانى سخنرانی در قلعه بابک (با مجوز استان داری) در رابطه با چرندیات قومی بوده است! ته "رادیکالیسم" اش نوشتن ترک با "و" است (تورک). پرچم و شعار و برنامه اش چیزی جز شعار قوم پرستانه "هارای هارای من تورکم" نيست. مخالفتی با جمهوری اسلامی نداشته و تنها خواهان سهمش از دولت مرکزی است. (خودش هم ادعایی جز این ندارد . )
دسته دوم حزب استقلال آذربایجان جنوبی موسوم به گایپ است. (گونی آذربایجان ئیستقلال پارتسی) این دسته در مخالفت با اولی بی محابا تر شعار استقلال آذربایجان جنوبی را مطرح می کند (در این تقسیم بندی آذربایجان شوروی سابق آذربایجان شمالیست و آذریابجان ایران آذربایجان جنوبی) کلا یکی شدن دو آذربایجان را مطرح می کنند و فلسفه شان هم این است چرا آذربایجان شمالی با ١٠ میلیون جمعیت کشور مستقل است و آذر بایجان جنوبی با ٢۵ میلیون نفر از این حق محروم است؟
 دسته سوم موسوم به بوزگوت (گرگ بیدار، نماد فاشیستی و قوم پرستی ترک است) خواهان ملحق شدن آذربایجان به کشور ترکیه است که صد البته کمک های بسیاری از حزب فاشیستی ترکیه که همین اسم را دارد دریافت می کند. از حامیان این جریانات به اشخاصی چون رضا براهنی بر می خوریم که داستان هایی هم در این زمینه به رشته تحریر در آورده است (رازهاى سرزمین من، مجموعه دو جلدی)
سازمان بعدی داک است که چندید کنفرانس در آذربایجان شوروی داشته و از همه گروه های فوق با سابقه تر است. در سال های اولیه وظیفه کنترل روابط ایران با حیدر علی یف را به عهده داشتند و از ١٣ نفر عضو آن ٩ نفر مستقیما مامور وزارت اطلاعات بودند و در پرونده شان تنها اعتراضی که هست اعتراض به جلو گیری از سفر حیدر علی یف در زمان حیاتش به تبریز بود که جمهوری اسلامی اجازه نداد.
البته سازمان "سوسیالیستی" اى هم در این زمینه که فقط اسم سوسیالیسم را یدک می کشد (سازمان سوسیالیست آذربایجان) و حرف های گروه های فوق را تکرار میکند، وجود دارد. اينها از جنس شاخه های عقب مانده پوپولیست اند که با سه تار پيام "انقلابى" ميدادند. فرق اينها اينست که مذهبى نيستند. اما در زمينه مسائل اجتماعی همين ديدگاههاى ناسيوناليستى غليظ را دارند  و نقش شان تلطيف افراطيون قوم پرست است.
اگر از بررسی چند نهاد و سازمان کوچک دیگر که بگذریم، همين ماتريال قومى که سرهم شده، اگر فرصت يابد ظرفيت اين را دارد که در اين منطقه بالکان خونين ديگرى درست کند. یک قدم آن طرف تر با تمام شعارهای شونیستی که همین امروز می دهند از قبیل "مرگ بر تروریسم کردی"، "ارومیه از آن ترک هاست"، "آذربایجان برای آذری ها" و ... اين ظرفيتهاى ضد بشرى را برملا ميکنند.
هم پيمانان این جریانات که در جبهه ای به عنوان "جبهه ملل تحت ستم برای تعیین حق سرنوشت" با هم متحد شده اند به همان درجه خطرناک و بازیگر سناریوی سیاه در منطقه اند. سازمان زحمتکشان، سازمان الاحواز، جدایی طلب های بلوچستان، و سازمان مجاهدین خلق که اخیرا شدیدا در این زمینه تبلیغات و فعالیت کرده است، هرکدام از نظر ظرفیت ارتجاعی دست کمی از هم پالکی های دیگرشان ندارند.  
پاسخ اتهاماتی که این جریانات دست راستى و ارتجاعی به نیروهای سوسیالیست و کمونیست ميزنند (مثلا حمایت از ناسیونالیسم پان ایرانیست و رضا خانی) را دانشجويان دادند. آن چه امید بخش آینده است بیانیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب تبریز است که جواب این دلقک های شبه هیتلری را داده است: یک کره زمین یک انسان !
سياست کمونيسم کارگرى
شیوه برخورد فعالین جنبش کمونیسم کارگری به مسئله تبليغات مسموم قومى مهم و تعيين کننده است. ما در برنامه خود به صراحت از حق شهروندی برابر انسان ها و نفى تبعيض به عنوان راه حل معضلات موجود سخن گفته ایم و ذره ای عقب نشینی و جا خالی دادن به این جریانات مرتجع و فاشیستی را جایز نمیدانیم. تاکنون طیف های مختلف در جنبش کمونیسم کارگری دو برخورد متفاوت به این مسئله داشته اند. دسته اول کل این تحرکات و اعتراضات را نپذیرفته و مردم را در مقابل تحرکات قومى به نشستن در خانه دعوت می کنند. دسته دوم خواهان شرکت در این تظاهراتها شدند و سخن گفتن به زبان مادری را حق هر انسانی دانستند. اما در واقع هم اولی و هم دومی از ماهیت مسئله دور شدند. فرض دسته اول این است که اين تحرکات اساسا ماهیت قوم پرستانه و ارتجاعی دارد. اما این تنها دیدن يک وجه از واقعيت چند وجهى است. ندیدن این مسئله است که این اعتراض ها ریشه در جان به لب آمدن زن و جوان و کارگر از وضع موجود دارد که قوم پرستان آنها را به آدرس عوضى ميفرستند. دسته دوم هم عینا در رد تئوری دسته اول مردم را به شرکت در تظاهرات دعوت میکند و آنها را مجاز به دفاع از حقوق دموکراتیک خود در دفاع از سخن گفتن به زبان مادری می داند. (رجوع کنید پلنوم ٢٨ حککا سخنرانی حمید تقوایی) دسته دوم به اندازه دسته اولی ماهیت اعتراضات را تشخیص نداده و در دامی که برایش پهن کرده اند می افتد .
اما ماجرا از چه قرار است؟ موضوع تماما نه بر سر قوم پرستی است و نه دفاع از حق انسان ها در سخن گفتن به زبان مادری! ترديدى نيست کسى مخالف سخن گفتن و تدريس با زبان مادرى بعنوان يک حق نيست. اما همين حق مبنائى براى مشروعيت دادن به قوم پرستان هم نيست. حقيقت اينست که در غیاب سازماندهی کمونیستی حول مسائل واقعى مردم محروم در آذربايجان، این اعتراضات شانس مستحیل شدن و قربانی شدن توسط جنبش های ارتجاعی را داراست. اتفاقا نه سياست تحريم پاسخگو است و نه سياست شرکت و حضور انتقادى. آنچه که ضروری و حیاتیست متشکل کردن و سازماندهی کردن اعتراض واقعى و طبقاتى و انسانى حول سياستهاى کمونيسم کارگرى است. جنبش ناسيوناليستى و قومى و ارتجاعى را تنها اجتماعا و اثباتا با جنبش آزاديخواهانه و برابرى طلبانه کمونیسم کارگری ميتوان حاشيه اى کرد. در غیر این صورت راه برای جریانات مرتجع و قوم پرست باز خواهد بود. حزب اتحاد کمونیسم کارگری براى اين امر تلاش ميکند. ما جریانات قوم پرست را بازیگران سناریو سیاه می دانیم. ما در مقابل ارتجاع قومى فدرالیسم پرچم سوسیالیسم فورا را بلند ميکنيم. *

دیگر مقالات از علی طاهری